![تاب آوری و خودمهارگری کودکان طلاق پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بازی درمانی گروهی بر تاب آوری انجام شده است](https://www.resiliency.ir/wp-content/uploads/2022/11/Image8-taaghaga-maharagarau.jpg)
تاب آوری و خودمهارگری کودکان طلاق
تاب آوری و خودمهارگری کودکان طلاق
طلاق یکی از وقایع پرتنش در طول زندگی مشترک و مهمترین شاخص آشفتگی زندگی زناشویی است که فرایندهای روانشناختی، هیجانی، رفتاری، تحصیلی، و ارتباطی دانش آموزان را تحت تأثیر قرار میدهد.
بدین ترتیب پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بازی درمانی گروهی بر تاب آوری و راهبردهای خودمهارگری کودکان طلاق انجام گرفت.
روش: روش پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود.
جامعه آماری این مطالعه را تمامی کودکان پسر طلاق ۷ تا ۱۰ سال مشغول به تحصیل در دروه ابتدایی در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ تشکیل میدادند.
حجم نمونه شامل ۳۰ کودک از جامعه آماری مذکور بود که به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب، و به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و گواه جای دهی شدند (۱۵ کودک در هر گروه).
گروه آزمایش مداخله بازی درمانی را طی دو ماه و نیم در ۸ جلسه ۶۰ دقیقهای دریافت کردند،
در حالی که گروه گواه این مداخله را در طی فرایند انجام پژوهش دریافت نکرد.
پرسشنامههای مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس تاب آوری کودکان و نوجوانان (انگار و لیبنبرگ، ۲۰۰۹) و پرسشنامه خودمهارگری ادراک شده کودکان (هامفری، ۲۰۰۰) بود.
دادههای حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کواریانس توسط نرمافزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل دادهها نشان داد که بازی درمانی بر تاب آوری و راهبردهای خودمهارگری کودکان طلاق مؤثر بوده است (P<0.001)؛
بدین صورت که این شیوه درمان توانسته است تاب آوری و راهبردهای خودمهارگری کودکان طلاق را بهبود دهد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش حاضر میتوان چنین نتیجه گرفت که بازیدرمانی گروهی با بهرهگیری از فنونی مانند کشف و درمان علل مقاومتها و مخالفتها با دیگران و قوانین، آموزش نحوه بروز و شناسایی هیجانات اصلی خود، و مدیریت خشم میتواند به عنوان روشی کارآمد در جهت بهبود تاب آوری و راهبردهای خودمهارگری کودکان طلاق در سطح مدارس و کلینیک های روانشناختی به کار رود.
اثربخشی بازی درمانی گروهی بر تاب آوری و راهبردهای خودمهارگری کودکان طلاق
بنا بر همین گزارش از خانه تاب آوری خودمهارگری یک مفهوم مهم در روانشناسی است که به توانایی انسان برای کنترل و مدیریت خو یشتن در مواجهه با شرایط و احساسات مختلف اشاره دارد.
این توانایی تأثیر بسزایی بر رفتار و تصمیمگیریهای فرد دارد. با نگاهی به منابع مطالعاتی مختلف میتوان اذعان داشت که خودمهارگری نقش مهمی در تعیین رفتار کودکان و بزرگسالان دارد به عبارت دیگر، خودمهارگری نقش اساسی در تعادل رفتاری فرد با محیط اطراف و شناخت درست از خودش دارد.
خودمهارگری، توانایی عالی انسانی، واقعیتی حتمی و اجتناب ناپذیر است که آدمی را از سایر گونه ها متمایز می سازد.خودمهارگری تنظیم ارادی در تکانه های شناختی، هیجانی و رفتاری است، هنگامیکه وسوسه ها به نحو فوری با اهداف ارزشی فرد تعارض پیدا کنند. این تعریف دو ویژگی دارد:
نخست اینکه خودمهارگری نیازمند گزینش هدف بهتر و با ارزش تر درازمدت در مقابل خواسته های فوری است. در بسیاری از موارد پاداش خودمهارگری نه تنها به تعویق می افتد، بلکه انتزاعی است. به عنوان مثال، ترغیب دانش آموزان به مطالعه به خاطر چشم انداز بهتر از آینده یا به خاطر رشد دادن خود. فاصله زمانی و مفهوم انتزاعی هر دو اهمیت روان شناختی اهداف طولانی مدت را کاهش می دهد، هرچند این هدف به لحاظ ارزش پایدارتر است، اما به لحاظ جذابیت در لحظه انتخاب در مقایسه با پاداش بی درنگ وسوسه ها کمتر مورد توجه قرار می گیرد.
ویژگی دوم این تعریف از خودمهارگری خودانگیخته بودن آن است؛ ویژگی فردی است که در جست وجوی فرایند تنظیم است. به طور مثال دانش آموزانی که صرفاً به خاطر ترس از مجازات منظم هستند. این نظم خودانگیخته نیست و نمی توان گفت که این دانش آموزان دارای ویژگی خودمهارگری هستند ( انجلا، 2014 ).