شهر در سایه اساطیر
شهر در سایه اساطیر پژوهش نامه ای است که در تأثــیرِ روایــتهای اسـطورهای بر تابآوری سکونتگاهها و توسط نشر نگاه معاصر منتشر شدهاست.
شهرها پدیدههایی برآمده از سنگ نیستند؛ پیش و بیش از هر چیز، شهرها مخلوق ذهن انسان هستند.
شهر در سایه اساطیر، جایی است که افسانهها و تاریخ در هم تنیدهاند.
کتاب شهر در سایۀ اساطیر کاوشـــــی در تأثــیرِ روایــتهای اسـطورهای بر تابآوری سکونتگاهها که در نشر نگاه معاصر منتشر شدهاست.
شهر در سایه اساطیر یکی از معدود آثاری است که از دریچۀ اساطیر به مسئلۀ تابآوری، به ویژه تابآوری شهرها و سکونتگاهها پرداخته است.
نویسندۀ این اثر، علی صادقی منش، عضو هیأت علمی دانشگاه حکیم سبزواری و عضو شورای سیاستگذاری انجمن ایرانشناسی (شاخۀ خراسان)، از جملۀ پژوهشگرانی است که دورۀ پسادکتری خود را در حوزۀ اسطورهشناسی گذرانده و تمرکزی ویژه بر موضوع تابآوری دارد.
دکتر علی صادقی منش در این کتاب 128 صفحهای، در دو پاره، به بررسی موضوعات پرداخته است.
جستار نخست، کاوشـــــی است در «تأثــیرِ روایــتهای اسـطورهای بر تابآوری سکونتگاهها» و جستار دوم «ادراک اساطیری انسان از نخستین سکونتـگاه: غـار».
در این دو جستار، ضمن واکاوی مفهوم شهر و سکونتگاه در ذهن و روان انسان از منظر اسطورهای، تابآوری و ابعاد آن به مثابۀ یک مسئله مورد بررسی قرار گرفتهاست.
سازههای یک شهر به رنگ و شمایلِ ذهنیتِ انسانهای آن شهر هستند؛ بنابراین هر مبحثی پیرامون شهر باید از گذرگاهِ بازشناخت ذهن انسان بگذرد.
شهرها، تجسمِ جهاننگریهای مردمانشان در طول تاریخ، در قالب خشت و سنگ هستند؛ برای شناخت یک شهر، باید به دنبال راهی برای کشف جهاننگریهای پیدا و پنهان مردمان آن، در طول تاریخ بود و اسطوره همان چیزی است که ما در این مسیر بدان نیاز داریم.
اسطورهها به یک معنا، تاریخچۀ روایتمند و نمادینِ کنشهای ذهنی انسان، در برابر چالشهای زیستی هستند؛ بر این اساس، یک راه شناخت ابزارهای تابآوری شهرها، شناختِ اساطیرِ در پیوند با آنهاست.
در گامِ پسین، بر پایۀ این شناخت، میتوان از بازآفرینی شهر با الگوها و نمادهایی اساطیری سخن گفت؛ نمادهایی که خود برآمده از کهنالگوهای مردمان جهان هستند.
در کل، هر سخنی دربارۀ شهرسازی و تابآوری شهر، بدون توجّه به تجربۀ چندهزارسالۀ بشر در برقراریِ پیوند میان شهر و ذهن انسانها، سخنی سِتَروَن است. روایتهای اسطورهای برآیند تجارب بشر از رویارویی با چالشها و مسائلی هستند که بر زندگی او تأثیر گذاشته و یکی از این مسائل، تابآوری شهرهاست. شهرهایی که تمدّنهای کهن را در خود جایدادهاند، بیش از آن که برای تابآوری، متّکی بر سازوکارهای اقتصادی، مدیریّتی یا مهندسی باشند، متّکی بر بینشی اساطیری بودند.
پژوهش پیش رو در پی تبیین پیوندِ روایتهای اسطورهای با تابآوری شهرهاست. تابآوری به عنوانِ اصطلاحی راهبردی در شهرسازی، به توانایی یک نظامِ شهری، برای گذارِ سامانمند از آشفتگیها، ضمن حفظ ساختار و هویتِ اصلی اشاره دارد.
امتیاز روایتهای اساطیری به روایتهای فاقد پیشینۀ اسطورهای در ریشههای کهنالگویی آنهاست.
روایتهای اساطیری به سبب ریشهدار بودنِ تصاویرِ کهنالگوییشان در ضمیر ناخودآگاه جمعی، همدلی و همراهی افزونتری میان بیشینۀ مردم ایجاد میکنند.
این خود، عاملی کارا برای انگیزش شهروندان و گذار از بحرانهاست.
افزون بر این، همسانی و همسوییهایی میان شهرسازی و روایتگری اسطورهها وجود دارد که توجّه به آن میتواند موجب تقویّت هویّت یک شهر و درونیسازیِ تمایل به بهسازی و بازسازی آن گردد.
پایداری یک شهر به میزانِ درونیسازی کردنِ تمایل به والایش آن سکونتگاه میانِ شهروندان بستگی دارد.
این همان چیزی است که از عهدۀ روایتها برمیآید؛ به ویژه روایتهایی که به فضای شهر تقدّس میبخشند.
یکی از ویژگیهای روایتهای اساطیری، تفکیک امور، به قدسی و غیرقدسی است.
ایجادِ نگرشی قُدسی نسبت به ارکانِ زندگی، از جملۀ قابلیتهایی است که اسطورهها دارا بودند و با تکیه بر همین ظرفیت، نگاهِ باورمندانِ خود به محیطِ زندگی روزمره را دیگرگون میکردند.
پایایی و مانایی شهرهای کهن، معلول همین ظرفیتِ گستردۀ اساطیر بود؛ در حقیقت تابآوری شهرهای کهن را تقدّسی تضمین میکرد، که از اساطیرشان وام گرفتهبودند.
آنجا که سکونتگاه، در ذهن انسان تقدّس مییافت، برای بقای آن، از جان مایه میگذاشت.
در این پژوهش خواهید خواند، بشر برای تقدّسبخشی به شهر، سه الگوی کلّی داشت.
سه روشِ ممتاز کردن فضای قدسی شهر از فضای بیرونی که تمدّنهای کهن به یاری آن تابآوری شهرهای خود را افزایش میدادند، عبارت بود از:
الف) ساخت حصار نمادین
ب) آیینها
ج) تطبیق جایگاههای نمادین اساطیری با شهر.
در این پژوهش به تفصیل دربارۀ این الگوها سخن خواهیم گفت؛ الگوهایی کهن که هنوز هم میتوان از آن برای افزایش تابآوری شهرها بهره برد.
در پارۀ دوم این اثر به یک سکونتگاهِ کهنِ راهیافته به روایتهای اساطیری میپردازیم: غار! سکونتگاهی که در ذهن انسان، چنان جایگیر گشته که تصویرِ کهنالگویی آن در روایتها، آیینها و حتی شیوۀ معماری بناهای پسین، همچنان قابل مشاهده است.
این بخش از کتاب پیش رو، به ادراک اساطیری انسان از سکونتگاه نخستینش میپردازد .
این پژوهشنامه در بخش دیگری از ظرفیتهای یک سکونتگاه برایِ تبدیلشدن به یک نمادِ تأثیرگذار، روایتساز و معنابخش سخن میگوید.
خاتمه کلام اینکه تابآوری شهری، قدرت جوامع در مواجهه با بحرانهاست.
اساطیر نمایانگر امید و هویت فرهنگی، الهامبخش این توانایی هستند یک راه شناخت ابزارهای تابآوری شهرها، شناختِ اساطیرِ در پیوند با آنهاست.
نظرات بسته شده است.