باشگاه تاب آوری / الگوهای تاب آوری
باشگاه تاب آوری / الگوهای تاب آوری
عفت حیدری مترجم کتاب تاب آوری جوانان و فرهنگ در باشگاه تاب آوری برای میگنا نوشت : در اغلب اوقات سه الگو برای تابآوری مورد بحث قرار میگیرند: الگوهای متمرکز بر فرد، الگوهای متمرکز بر متغیر و الگوهای دورگه وهایبرید. این الگوها استراتژیهایی را برای سنجش و تحلیلی هدایت کردهاند که عقاید و ایدههایی را درمورد خطرات و عملکرد انطباقی و عوامل دیگری که نقشی در تابآوری ایفا میکنند، مورد آزمون قرارداده و عملی کردهاند.
الگوهای متمرکز بر فرد
الگوهای متمرکز بر فرد با گرفتن انگیزه از مطالعات موردی، قانعکننده و متعهدانه، تمرکز اصلی تحلیل خود را فرد میدانند. فرایندهای متفاوتی متمرکز بر فرد وجود دارند؛ ازجمله،فرایندهای کمّی و کیفی که باتوجه به تأکید خود روی استدلال قیاسی یا استنتاجی، با همدیگر فرق میکنند.پژوهشهای کمّی بهویژه روی اعتبارسنجی متمرکزند؛ درحالیکه پژوهشهای کیفی روی محدودهی کشف خود متمرکزند
در پژوهشهای کمّی متغیرمحور، معمولاً تمایلی برای تعمیمدادن از مجموع گروه به مطالعات موردی و تبدیل اعداد به روایت، برای توضیح آنکه فرایند رشد چهطور رخ میدهد، وجود دارد.
روشهای کیفی، برعکس هستند؛،آنها مستقیماً با روایتها کار می-کنند و بهتر میتوانند معنای خاصی را حفظ کنند که یک فرد به تجربیات و فعالیتهای خود میدهد؛ بنابراین، روشها و متدهای کیفی بهویژه متناسب با درک و فهم تجربهیذهنی افرادی هستند که با شرایط بینهایت استرسآمیز مواجه هستند و پیچیدگی محیطهای اجتماعی را حس میکنند
مطالعات کمّی دو شکل اصلی دارند. یک فرایند شامل طبقهبندی افراد با ریسک بالا به چند گروه براساس کیفیت سازگاری آنها، بهدنبال مقایسهی متغیرهایی است که در پیامدها، تفاوتها را مهم میدانند و بهآن اهمیت میدهند مثال کلاسیک آن، یافتههایی است که از مطالعات کوایی انجامگرفته توسط ورنر و اسمیت، نقل میکنند این پژوهشگران، زیرگروهی از افراد جوان تابآور را شناسایی کرده و آنها را با همسالان خود که زمینهی مشابهی داشته،؛ ولی کمتر موفق بودند، مقایسه کردند.
این نوع مدل، افراد را طوری طبقهبندی میکند که یا تابآوراند یا نه،و تحلیل بعدی تلاش میکند که عوامل تعدیلکنندهای را که باعث تمایز این گروه از افراد میشوند، مشخص کند. این الگو بسط داده شد تا مقایسههایی را بین چهار گروه که بهدلیل میزان درخطرقرارگرفتن و سازگاری پایین متفاوت بودند، انجام دهد. این چهار گروه شامل زیرگروه تابآور (پرخطر، سازگاری بالا)، یک گروه آسیبپذیر (پرخطر، سازگاری پایین)و یک گروه توانمند با خطر پایین (سازگاری بالا و حداقل در معرض آسیب و یا دشواری قرارگرفتن) و زیرگروه بدکارکرد که در معرض سطح زیادی از خطر قرار ندارد، اما؛ بااینحال، عملکرد ضعیفی دارد، قرار داده میشوند.
پژوهشگران از تمام چهار گروه استفاده کرده و بهطور عمده افرادی را گزارش کردهاند که در طبقهبندی بدکارکرد کمخطر قرار میگیرند و شاید نشاندهندهی تعصب کلی در رشد انسانی بهسمت پیامدهای سازگاری و یا اخراج شرکتکنندگان بسیار آسیبپذیر و ممانعت از شرکت آنها در مطالعات پژوهشی باشد
فرایندهای اخیر فردمحور، از مدلینگ نهفتهی رشد استفاده کردهاند تا تلاش کنند که مسیرهای تابآوری را در طول زمان بررسی کنند.این الگوها بعدها بهعنوان الگوهای چندگانه بررسی خواهند شد؛بهدلیل آنکه آنها میتوانند آسیبپذیری در منحنی رشد فردی و تفاوتهای بینفرد و بینگروه درمسیرهای رشدرا تشخیص دهند.
الگوهای متمرکز بر متغیر
آزمایش تأثیرات افزایشی، حمایتی، تعدیلکننده و پیشگیری
آمارهای چندمتغیری در الگوهای متمرکز بر متغیر بهکار گرفته میشوند تا بتوانند تأثیرات مختلف را آزموده و فرضیههایی را دربارهی شیوهای که خطرات و منابع و یا تعدیلکنندههای بالقوهی خطر ممکن است در پیامدهای سازگاری مشارکت کنند،ارائه دهند.آزمونهای آماری، درعمل، احتمال رابطهی فانکشنال و عملی را در میان متغیرها ارزیابی میکنند؛ گرچه نمیتوان تأثیرات اتفاقی آن را مشخص کرد. تأثیرات مستقیم یک متغیر بر یک پیامد، آثار اصلی را نشان میدهد و عواملی را پیشنهاد میکند که ممکن است بهعنوان عوامل خطر یا افزایشی نقش داشته باشند.
برخی ازمتغیرها (برای مثال، بدرفتاری)عموماً پیامدهای منفی دارند (مثل تعریف یک عامل خطر یا دشواری) و برخی از متغیرها، مثل حس شوخطبعی ممکن است بهطور کلی پیامدهای مثبتی داشته باشند.بسیاری از متغیرهای دیگر، پیوستاری دوطرفه را نشان میدهند که معمولاً به سازگاری مرتبط است (برای مثال، کیفیت پدرو مادریکردن و یا تواناییهای فکری).
میتوان تأثیرات تعدیلکنندهی دشواری و یا خطر روی پیامدها را ازطریق تأثیرغیرمستقیم تعدیلکنندهی مفهومی آزمود. یک نمونهی کلاسیک آن، این فرضیه است که دشواریها میتوانند به کودکان صدمه بزنند؛ چراکه وقتی پدران و مادران با سختیها مواجه هستند، کیفیت پدر و مادریکردن آنها کاهش مییابد. برای مثال، مشکلات اقتصادی روی والدین اثر میگذارد (آنها بر اثر این مشکلات افسرده شده ویا بیشتر باهم میجنگند)؛ این امر بهنوبهی خود باعث کاهش کیفیت پدر و مادریکردن آنها میشود.
کانگروهمکارانش این تأثیر غیرمستقیم را در الگوی استرس خانوادگی خود آزمودهاند؛ برای مثال، نشان دادهاند که بحران مزارع آیوا و افزایش قیمت محصولات کشاورزی آیوا ممکن است روی نوجوانان اثر بگذارد و با کیفیت سرپرستی، تعدیل شود.
پژوهشگران اغلب تأثیرات تعدیلکننده را بررسی کردهاند؛ باور بر آن است که تعدیلکنندهی بالقوه تأثیر احتمالی خطر یا دشواری را روی پیامدهای موردعلاقه منعکس میکنند.تأثیرات تعدیلکننده بهلحاظ آثار حمایتی، آسیبپذیری و حساسیت به متن و حساسیت متفاوت، توصیف میشود.این تمایزات قضاوتی را درمورد ماهیت تأثیرات درهنگام دشواریها وماهیت متغیر تعدیلکننده دررابطه با آنچه هنجار یا موردانتظار است، منعکس میکنند
عوامل حمایتی با پیامدهای خیلی بهتری در سطوح بالای استرسمرتبطاند؛ درحالیکه عوامل آسیبپذیر در هنگام شرایط بسیار پرخطر با پیامدهایی خیلی پایینتر از حد انتظارمرتبطاند.
گاهیاوقات همین متغیر میتواند بهشکل یک عامل افزایشی و حمایتکننده، همانگونه که قبلاز این ذکر شد، عمل کند. در این مورد، تأثیر اصلی و تأثیر تعاملی موردانتظاراست.حساسیت متفاوت به تأثیرات محیطی قبل از این مورد بحث قرار گرفته و در بخش بعد بهنوعی متفاوت از تعدیلکننده میپردازیم.وقتی خطر بالاست، ایننوع متغیر تعدیلکننده،الگویی آسیبپذیر را نشان میدهد؛اما وقتی خطر پایین است، همان متغیر، الگویی افزایشی را نشان میدهد. بهعبارت دیگر، تأثیر بستگی به متن و محیط دارد.
بهتازگی علاقهی زیادی به الگوهایی دیده میشود که واکنش متفاوتی را نسبت به متن بررسی میکنند.این الگوها این احتمال را بررسی میکنند که برخی از کودکان در مقایسه با کودکان دیگر به شرایط محیطی مثبت (افزایش رشد) و منفی (افزایش خطر) واکنش متفاوتی نشان میدهند.
این حساسیت زیادی، واکنش و یا پاسخگویی رشدی را به محیط افزایش میدهد ویژگیهای خاص کودک است که باعث میشود آسیبپذیری بیتناسبی به استرس نشان بدهد و درضمن،از حمایت متنی و منابع بهره ببرد(برای مثال، به فاکتورهای حمایتی پاسخگو باشد).
همانطورکه به درستی درعنوان مقالهی بنیادی بلسکی و همکارانش دیده میشود، تأثیرمتغیر حساسیت بستگی به بهترشدن یا بدترشدن محیط دارد.این مفهوم،نکتهای را که در تابآوری مطرح شده است، مورد تأکید قرار میدهد و آن این است که عملکرد یک ویژگی در هر محیط، حائیزاهمیت است .
برای مثال، خلقوخوی دشوار اطفال و کودکان نوپا بهعنوان یک عامل بالقوهمظنون، مورد بررسی قرار گرفته است.پلوس و بلسکی (۲۰۰۹) متوجه شدند کودکانی که خلقوخوی دشواری دارند، مشکلات رفتاری بیشتری را در محیطهای با کیفیت پایین نشان دادهاند؛ اما وقتی کیفیت محیطهای پرورشی بالا بود، آنها تقریباً کیفیت رفتاری مثل بچههای خوشخلق نشان دادهاند. یافتههایی در این حوزه، اهمیت بررسی فرد و بههمان اندازه محیط را در فهم آنچه منجر به آسیبپذیری و تابآوری منجر میشود، نشان میدهد.
الگوهای تبادلی و آبشاری نوعی دگرگونی را روی الگوهای متمرکز بر متغیر نشان میدهند که در سالهای اخیر موردتوجه قابلملاحظهای بودهاند. این الگوها اغلب الگوی برابری ساختاری یا تحلیل مسیر را فراهم میآورند تا بهمرور زمان الگوهای تعامل پیچیدهتری را در میان سازههای نهفتهی چندگانه یا متغیرهای سنجش بیازمایند.
در مروری معنایی در سال ۱۹۶۸، بل توجه خود را به تأثیرات دوجانبه و دوطرفه جلب کرده و اهمیت نفوذ و تأثیرات دوطرفه را در روابط والد-ـفرزند وروابط اجتماعی دیگرنشان داد.مرور وی مشخص کرد که کودکان تنها دریافتکنندهی منفعل فعالیتهای اجتماعی والدین خود نبودند،؛ بلکه فقط نقش فعالی را در کاهش و تغییر تجربهی اجتماعی خود بازی میکنند.سامروف و شاندلر الگویی تبادلی را پیشنهاد کردند که رشد کودک درنتیجهی تعاملات پویا و مستمر او و تجربیاتی است که محیط برایش فراهم میکند.
الگوهای اخیر، فرمولهای اولیهی خود را باتوجه به تعدیل مکانیسمها و تأثیرات آبشاری در میان دورههای اصلی و کلیدی رشد گسترش دادهاند(برای مثال:، دوج، گرینبرک،مالون و گروه پیشگیری از مشکلات هماهنگی،؛ ودر فرایندهای چندجانبه برای مطالعهی تابآوری شرکت کردهاند، یکی از عمدهترین ابزارهای حمایتشده در مدل و الگوی تبادلی، اهمیت تأثیرات دوجانبه و متقابل را مورد تأکید قرار داده و رشد رفتار ضداجتماعی و رفتار پرخاشگرانه در جوانان را مورد بررسی قرار دادند.
پاترسون مدل چرخهی اجباری را بیان کرد که در آن، تعاملات اولیه بین والدینی که فاقد مهارت در انضباط بودند و کودک دشوار، بدخلق و ناسازگار،باعث رفتارهای ناسازگارانهی والدین و کودک میشدووالدین از سر ناچاری، از سختگیری و انضباط شدید برای بهدستآوردن کنترل مجدد روی کودک خود استفاده میکردند. سختگیری و نظم و انضباط شدید، اغلب باعث افزایش خشونت و پرخاشگری و ناسازگاری شده و باعث میشد که والدین نتوانند خود را با این وضع تطبیق دهند
یافتهها،فرایندهای درمانی را با هدف شکستن چرخههای معیوب بین والدین و کودکان و بهبود پیامدهای سازگارانهی بلندمدت معرفی کرده و بهاطلاع مردم رساندند.
برگرفته از کتاب تاب آوری جوانان و فرهنگ.
نوشته لیندا سی .ترون.
برگردان: محمدرضا مقدسی.عفت حیدری.نشر شبگیر.۱۴۰۱